
آتش معرکه را اینبار «خبرگزاری فارس» روشن کرده است؛ گویا «فارس» اهرم پرقدرتی شده در دست یکی از حلقهها برای از میدان به در کردنِ حلقههای دیگر؛ بازی اما بازی حلقهها نیست، بازیِ «اربابِ حلقهها»ست!
پایگاه خبری تحلیلی صبح شیراز :
پرده اول : اصولگرایان در شیراز اینبار آبروی یکدیگر را نشانه رفتهاند!
«اصولگرایان باز به جان هم افتادهاند؟» این را دوستی که کنارم نشسته میپرسد. شانههایم را بالا میاندازم که یعنی نمیدانم.
متنی را از روی صفحه موبایلش میخوانَد؛ هرچه جلوتر میرود قصه انگار جذابتر میشود؛ کلمات بوی تسویه حساب میدهد؛ نه، اصلا بوی خون میدهد!
تمام که می شود، میگویم : «بار اول که نیست. اصولگرایان نشان دادهاند هربار که در انتخاباتی پیروز میشوند، خیلی زود به جان هم میافتند!»
آتش معرکه را اینبار «خبرگزاری فارس» روشن کرده است؛ گویا «فارس» اهرم پرقدرتی شده در دست یکی از حلقهها برای از میدان به در کردنِ حلقههای دیگر؛ بازی اما بازی حلقهها نیست، بازیِ «اربابِ حلقهها»ست!
مدتی پیش «خبرگزاری فارس» مطلبی منتشر کرد با این تیتر : « شورای شهر و شهر شوراها / تلاش احزاب برای تصاحب کرسی شورای شهر شیراز ». حملات گاه و بیگاه این رسانه به موضوعات خرد و درشت در شهرداری و ورود زودهنگام به بحث انتخابات شوراها، آنهم در زمانهای که جامعه فرسنگها با انتخابات و حاشیههای آن فاصله گرفته، برای اهلِ اشارت معنای روشنی دارد : اصولگرایان حالا و پس از موفقیت در انتخابات مجلس، برای بازگشت دوباره به شورا و شهرداری سر از پا نمیشناسند.
مطلب مورد اشاره در «فارس» سه بخش اصلی دارد :
۱- مقدمه : بازتکرارِ نقدهای تکراری به رفتار شورا و عملکرد شهرداری که بسیاری وقتها از مدارِ انصاف خارج شده و به ورطهی سیاسیکاری میافتد.
۲- میانه : کوبیدنِ اصلاحطلبان.
۳- و اما مؤخرهای که هیاهویش بر کلّ متن میچربد؛ گویی مقدمه و میانه بهانهای بوده تا پای مؤخره به میدان باز شود؛ انگار خودِ نگارنده هم میدانسته اصل حرف کجاست!
در این قسمت، «فارس» صدر و ذیل جریان اصولگراییِ شیراز را در هم میکوبد؛ همه را - جز همان حلقهای که نمایندگیاش میکند - به صفتی یا تهمتی متهم میکند؛ پای میز محاکمه میکشانَد؛ محکوم میکند؛ به دار میکشَد و پای جنازهاش فریاد پیروزی سر میدهد!
نگارنده در «فارس» با این خبر که اصولگرایان برای ورود به انتخابات شوراها، یارکشیها را شروع کردهاند، مینویسد : «افراد شاخص و تأثیرگذار جریان اصولگرایی هرکدام به نحوی خود را برای انتخابات پیشرو آماده میکنند. این امر موجب شده تا در اردوگاه اصولگرایان یارکشی به وجود بیاید.»
حالا نوبت به اصل داستان رسیده که همان تسویه حسابهاست. «اتفاقات جریان اصولگرایی کمی پیچیدهتر به نظر میرسد.» «خیز عجیب آقازادهای جهت جلوس بر منصب شهرداری کلانشهر شیراز به عنوان جوانترین شهردار کلانشهرها» «خاطرهگویی سراسر کنایه جناب باتجربه که حسابی از خجالت بعضی رفقای دیروزشان درآمده» «شخصی که به بهانههای مختلف هر روز در روزنامههای استان مصاحبه دارد، مدیریت مدرسه غیرانتفاعیاش را به یکی از غوغاسالاران شهرداری سپرده است» «آمادهسازی بعضی از شکستخوردگان عرصه رقابتهای مجلس شورای اسلامی برای حضور در پارلمانی با مقیاس کوچکتر» «از حامیان جریان انحراف نیز نباید غافل شد» «شبه کارگزاران اصولگرایی را نیز نمیتوان از قلم انداخت، بزرگانی که هنوز خواب ایام صدارتشان را در سر میپرورانند» و چندین اشاره کوتاه و بلند دیگر که شاید برای خوانندهی بیخبر، معنا و مفهومش همان تسویه حسابهای گروهی و سیاسی معمول باشد، اما مطلعین میدانند که هر خط از این نوشته، از چه شکافها و جدالهایی خبر میدهد؛ جدالهایی که هیچ کدام برای رضای خالق و رضایت مخلوق نیست؛ ذرهای حتی بوی دردهای مردم را با خود ندارد، بلکه ستیزهای بیرحم بر سرِ قدرت است و منفعت.
پرده دوم : مرزبندیها پررنگتر از همیشه!
حتی اگر «فارس» این مطلب را نمینوشت، آنها که فضای سیاسی استان را دنبال میکنند، میدانند که در خیمهی اصولگرایان چه میگذرد. اصولگرایانی سرمست و بیتاب : سرمست از پیروزی در انتخابات مجلس - هرچند با مشارکتی محدود - و بیتاب برای تجدید پیروزی و ورود دوباره به شهرداری و شورا!
این روزها شکاف میان گروههای مختلف اصولگرایان از همیشه پررنگتر شده است. امروز در یک نگاه کلی میتوان اصولگرایان را در شیراز به سه گروه اصلی تقسیم کرد :
گروه اول - جریانی که خود را انقلابی میخوانَد؛ با حلقهها و افراد موثر جریان اصولگرایی در پایتخت ارتباط خوب و دسترسی نزدیک دارد؛ در جمعبندی لیست انتخاباتی اصولگرایان در شیراز برای مجلس، دست بالا را داشت و توانست عضو جوان حلقهی خود یعنی روحالله نجابت را در لیست گذاشته و به مجلس بفرستد؛ ظاهرا خبرگزاری فارس در شیراز نیز پس از تسویه با تحریریهی سابق و خانهتکانی، بازوی رسانهای همین گروه است که دو گروه دیگر را هدف گرفته و جانانه مینوازد!
گروه دوم - حلقهی وسط که همان تکنوکراتها و مدیران در جریان اصولگرایی شیراز است؛ اینها هرچند سیاست را نسبتاً خوب میشناسند و با آن بیگانه نیستند اما بر خلاف گروه اول و سوم، از سیاست دوری میکنند؛ برایشان فرقی نمیکند رضازاده استاندار باشد یا انصاری لاری، اسکندرپور شهردار باشد یا پاکفطرت؛ گویا قابلیتی دارند که میتوانند با هر دو کار کنند و به مشکلی برنخورند! این حلقه که بیشتر آن را اطرافیان شهردار سابق شیراز - که این روزها خود نماینده شیراز در مجلس است - تشکیل میدهد، باید نیرویی تعیینکننده در انتخابات شوراها در سال بعد دانست؛ شاید به همین علت باشد که جریان انقلابی و بازوی رسانهایاش از حالا در صدد تضعیف این حلقه برآمده است.
گروه سوم - حلقه نزدیکان محمود احمدینژاد در فارس که در مطلب مذکور با عنوان «جریان انحراف» معرفی شده است. جریانی که در سالهای حکومتِ محمود، در فارس خدایی کرد و تا توانست راند و تاخت، تا آنکه رفته رفته از قطار اصولگرایان پیاده شد و حالا دوباره میکوشد تا هویت خود را با نزدیکی به بعضی موضوعات نظیر عدالتخواهی و برخی گروهها مانند عدالتخواهان بازتعریف کند. گروه اول و دوم یعنی انقلابیها و تکنوکراتها هیچ کدام حاضر به همسفره شدن با این گروه سوم نیستند!
باید در نظر داشت که افراد و دستههایی - همانها که بندبازی در سیاست را خوب میدانند - در میان این سه گروه در رفت و آمد دائمیاند. در رفت و آمد نیز میمانند تا دورِ آخر که معلوم شود کدام گروه دستِ بالاتر را دارد!
پرده سوم : مردم؛ غایبانِ صحنه!
غائبان همیشهی این بازیهای پرهیاهو مردماند، که نه نقشی در دعوای قبل از انتخابات دارند و نه سهمی در دوستیهای بعد از آن. مردم حالا دیگر خوب میدانند اگر فلان رسانه از ضعف رقیب و اختلاف در خیمهی خودی میگوید، دلش برای مردمانش نسوخته، بلکه میکوشد جای پای حامیان و مهرههای خود و حلقهاش را بازتر کند.
قوانین دیدگاه